مدل مانتو کتی رنگ سال ۱۳۹۵ از برند نفیس
مجموعه گالری عکس های مدل مانتو جدید از مزون های ایرانی
برای سال ۱۳۹۵ و ۲۰۱۶ برای شما به اشتراک گذاشته شده است
پیشنهاد انواع مدل های مانتو دخترانه و زنانه جدید از مزون های ایرانی
همراه با مدل های جدید سال برای شما مقاله زیبایی در ضمینه سبک زندگی و… قرار میدهیم
وای! دوباره باید برم سرکار!
بیایید کمی به این تصویر بیندیشیم: صبح زود از خواب بیدار میشوید. نگاهی به ساعت میاندازید: وای! دوباره باید برم سرکار!بعد با توجه به اینکه دیر هم شده، با دلخوری روانی و عجله سعی میکنید زودتر کارهایتان را انجام بدهید و خودتان را به محل کارتان برسانید. تازه وقتی به محل کار میرسید، استرس و ناراحتی ناشی از بودن در آنجا تا شب لحظهای راحتتان نمیگذارد. اینگونه است که در یک چرخه منفی بیپایان، روزها را با ناراحتی از کار میگذرانید و شبها را هم با استرس این کار لعنتی!
آزمایشگاه ادیسون در سنین پیری او و چند سالی پس از کشف لامپ آتش گرفته بود و مأمورین آتشنشانی هم نمیتوانستند کاری برای نجات آن انجام دهند. موضوع را به پسر ادیسون اطلاع دادند تا او به پدرش اطلاع دهد. پسر سراسیمه خودش را به محل آزمایشگاه رساند تا ببیند چه اتفاقی افتاده است. در راه هم با خودش فکر میکرد که چگونه این خبر بد را به پدر بدهد. آخر این آزمایشگاه، تمامی دلخوشی پیرمرد در زندگیاش بود اما وقتی پسر به محل آزمایشگاه رسید، پدر را دید که گوشهای نشسته و با لبخند به شعلههای سرکش آتش نگاه میکند!
مدل مانتو کتی ۲۰۱۶
ادیسون پسرش را که دید لبخندی زد و گفت: پسرم آمدی؟ میبینی چه منظره زیباییاست؟ رنگ آن شعلههای بنفش را میبینی؟ احتمالا فسفرها دارند میسوزند!
ـ پدر چطور میتوانی اینقدر راحت بنشینی و به سوختن تمام عمرت نگاه کنی؟
ـ پسرم الان از دست هیچکس کاری برنمیآید. اما این صحنه هیچ وقت تکرار نخواهد شد! فردا در مورد بازسازی آزمایشگاه فکر میکنیم…
شیک ترین مدل مانتو برای عید نوروز ۹۵
یک سال بعد ادیسون گرامافون را اختراع کرد. ادیسون که همیشه از شرایط و نوع کارش راضی بود، آن شب هم بادیدن زیباییهای بهوجود آمده از نابودی آزمایشگاهاش خودش را نباخت. او که بارها و بارها طعم شادی ناشی از شغلاش ـ یعنی مخترع بودن ـ را چشیده بود، میدانست که آن شادی هنوز سر جایش است و البته تجربه دوباره آن موفقیتها همچنان ممکن است.
او میتوانست دوباره با سختکوشی اختراعات بیشتری کند! فکر میکنم بسیاری از ما اگر جای ادیسون بودیم، احتمالا از شدت غم گوشه عزلتی را گیرمیآوردیم و تا آخر عمر به آسمان چشم میدوختیم که چرا؟ چرا من؟ شاید هم راه دیگری برای خودمان پیدا میکردیم؛ « دیگر تا مدتی از کارکردن خبری نیست و در نتیجه از استرس و سختی کار راحت میشویم!» چه اتفاقی میافتد؟ چرا کسی مثل ادیسون اینقدر از کارش شاد است و از آن لذت میبرد که حتی امید دوباره شروع کردن آن به ر غم از دست رفتن همهچیزش غلبه میکند و در مقابل بعضیها از کار کردن شاد نیستند؟ آیا اینکه اینقدر از تعطیلات استقبال میکنیم، نشانهای نیست از همین که کار، برایمان بیشتر بار خاطر است؟
شانسی به نام شادی؟
بسیاری از افراد تصور میکنند که شادی در محیط کار مربوط به عوامل بیرونی است نه درونی؛ یعنی محیط کار باید شرایط فیزیکی (مثلا نور و دمای) مناسبی داشته باشد، کاری که به ما داده میشود را دوست داشته باشیم، مشکلات و استرسهای روزمره وجود نداشته باشند، دعوا و تنشی پیش نیاید و… .
جالب است بدانید که از نظر لغوی ریشه کلمه شادی در زبان انگلیسی، کلمه ایسلندی happ است که به معنی خوششانسی یا شانس است. بنابراین آیا شاد نبودن ما در محیط کار ریشه در تصادفی بودن شادی دارد؟ مطالعات متعددی برای کشف رابطه میان کار و شادی انجام شده است که نتیجه آنها این است که شاد شدن از طریق کار کردن انتخابی است نه تصادفی. در واقع در این مطالعات مشخص شده است که شادی یک عامل ذاتی نیست (بعضی آدمها ذاتا شاد هستند) و اصلا به شانس هم وابسته نیست!
در واقع مشخص شده که شادی واقعی، در انتخاب کردن چیزی که دوست دارید انجام دهید،هدف از انجام کار و اینکه چگونه آن را انجام دهید، نهفته است. بدیهی است که بسیاری از ما نمیتوانیم کار و همکارانمان را خودمان انتخاب کنیم اما در عین حال همه ما نحوه برخوردمان با مسائل را خودمان برمیگزینیم؛ یک دیدگاه مثبت، خوشبینانه و باز یا دیدگاهی ناامیدانه و خشمگینانه نسبت به کار، زندگی و دنیا. نباید فراموش کنیم که مهمترین مسئله در مورد شادی بسامد آن است و نه شدت آن!
تحقیقات ثابت کرده که آنچه باعث حفظ شادی انسان میشود، تعداد اتفاقات خوب در یک بازه زمانی است نه میزان خوب بودن و شادیآفرینی آن اتفاقات؛ بهعبارت دیگر طول شادی مهم است نه عرض آن! همین مسئله نشاندهنده اهمیت بسیار زیاد اتفاقات کوچک شادیآفرین در زندگی روزمره ماست. شاد ماندن ـ و نه شاد بودن ـ مثل کم کردن وزن است. هیچ نسخه شفابخشی وجود ندارد. باید با تمرین و در طول زمان این مهارت را کسب کرد. بنابراین به شادیهای کوچک زندگی روزمره هر چقدر میتوانید اهمیت بدهید و تا میتوانید برای خودتان شادی بسازید!
اما چگونه میتوانیم شادی و امید و خوشبینی را در محیط کار انتخاب کنیم؟ نخستین گام خاموش کردن ندای ناامید درونیتان ـ همان صدایی که مدام در ذهن شما میگوید نمیشود و نمیتوانی ـ است. گام دوم سختتر است: اینکه مسئولیت شادی و خوشبختی خودتان را بپذیرید و بهجای ملامت دنیای نامهربان، اندکی به کارهایی که میتوانید انجام دهید فکر کنید.
وقت اقدامات عملی است. چند تمرین برای شاد بودن هر چه بیشتر در محیط کار به شما پیشنهاد میکنیم.
لبخند بزنید: لبخند زدن مستقیما با شاد بودن در ارتباط است. در بلندمدت مغز میان لبخندزدن و شاد بودن رابطه برقرار میکند. باور نمیکنید؟ این را امتحان کنید: لبخند بزنید (یک لبخند بزرگ!) و تلاش کنید در مورد یک موضوع ناراحتکننده فکر کنید: در این حالت یا لبخند را کنار میگذارید یا آن فکر ناراحتکننده را!
نگرانی را متوقف کنید: نگرانی یکی از بهترین ویژگیهای بشر است. نگرانی احساسی است که پشت سر آیندهنگری، برنامهریزی و پیشبینی قرار دارد. ما نگران میشویم؛ چون برخی پیشامدهای آینده نامشخص هستند و این احساس، راهنمایی است برای ما تا شروع به فکر کردن درباره شیوه برخورد با آن پیشامدها کنیم. مشکل وقتی پیش میآید که ما درباره چیزهایی که خارج از کنترل ما هستند زیاد از حد فکرکنیم.
یک زنگ تفریح بهخودتان بدهید: زنگ تفریحها فرصت مناسبی را برای تأمل کردن فراهم میآورند. اغلب در چنین زمانهایی است که ایدههای برتر و عمیقترین ادراکات انسانها نسبت به زندگی پدیدار میشوند.
نگاه بلندمدت داشته باشید: در هر موقعیتی که قرار میگیرید، بهترین کار ممکن را انجام دهید. فراتر از موقعیت امروز، خودتان و کارتان را ببینید.
به یاد داشته باشید که کارتان بخشی از وجود شماست: هویتتان را بیش از اندازه لازم به کارتان وابسته نکنید. فکر کردن در مورد اینکه الان باید کجا باشید را کنار بگذارید. فارغ از این خیالها، با تمام توان به کاری که همین الان دارید انجام میدهید، مشغول باشید.
بخشی از کارها را که میشود به دیگران واگذار کنید: خیلی از اوقات ما خودمان را درگیر کارهایی میکنیم که دیگری میتواند بهتر از ما انجام بدهد یا اینکه بهتر است که خودمان را درگیر آنها نکنیم. وقتی که اینگونه به کارها نگاه میکنیم، درگیر تعداد زیادی از کارهای مختلف میشویم که از همهشان هم باز میمانیم.
شفافسازی کنید: به جای نگرانبودن در مورد عکسالعمل رئیستان یا مشکلی که ممکن است با همکارتان داشته باشید، همین الان پیش او بروید و مشکلات را با هم مطرح و حلشان کنید.
وقتی از محل کارتان بیرون رفتید، مشکلات کاریتان را از ذهنتان پاک کنید: همانطور که موقع رفتن به خانه با همکارانتان خداحافظی میکنید، با مشکلات کاریتان هم خداحافظی کنید. فردا صبح میتوانید دوباره نگرانشان شوید!
یک چیز را هم فراموش نکنید: هیچکس جز شما مسئولیتی برای شاد بودن و خوشبخت شدن شما ندارد. پس شاد شدن را بهتعویق نیندازید؛ همین حالا وقت آغازکردن است!
در یک زمان فقط یک کار انجام دهید
نگذارید حواستان همزمان متوجه چند کار متفاوت باشد تا هم همه آن کارها را نتوانید درست انجام دهید و هم نگران انجامشدنشان باشید!
کارها را از روش متفاوتی انجام دهید
بخشی از مشکلات کاری برای بسیاری از افراد ملال و خستگی از انجام کارهای روتین است اما اشکال کار جای دیگری است؛ خیلی وقتها ما به یک روش انجام کار که از ابتدای ورودمان به یک کار یاد گرفتهایم میچسبیم و آن را بارها و بارها ادامه میدهیم؛ بنابراین اشتیاق خود را بهکار با انجام دادن آن از یک روش متفاوت بازگردانید.
همه تلاش خود را برای یاد گرفتن و رشد کردن و به چالش کشیدن خود بهکار بگیرید. مسئولیت بیشتری بپذیرید یا تلاش کنید کارهایی را انجام دهید که روزی فکر میکردید هرگز موفق به انجام آنها نخواهید شد. حتی اگر مسئولیتپذیریتان خیلی به شما اجازه انعطافپذیری را نمیدهد، دیدگاه متفاوتی را نسبت به مسئولیتهای کنونیتان اختیار کنید.