برچسب دوست دختر مهران ضیغمی

مهران ضیغمی و دوست دخترش,همسر مهران ضیغمی,دوست دختر مهران ضیغمی,مهران ضیغمی,عکس های جدید مهران ضیغمی + بیوگرافی مهران ضیغمی,مهران ضیغمی و همسرش,عکس های جدید مهران ضیغمی,ازدواج مهران ضیغمی

عکس های جدید مهران ضیغمی + بیوگرافی مهران ضیغمی مهران ضیغمی و همسرش

اوایلش خیلی خوب بود. بدون صف، نان می‌گرفتیم و مطب پزشک بدون معطلی و نوبت می‌رفتیم و … اما امروز مشکلی وجود دارد. اینکه هنوز بعد از ۱۴ سال همه من را به چشم همان پسربچه کوچک می‌بینند. تا جایی که همین دو هفته پیش با یک دیالوگ که شوکه شدم! یک خانم محترم با هیجان خاصی به من اشاره کرد و گفت: «این همون پسر بازیگر است، سبیل درآورده!» گاهی این چیزها اذیت‌کننده‌ است ولی ما باید لبخند بزنیم و ردش کنیم.

ازدواج مهران ضیغمی, دوست دختر مهران ضیغمی, عکس های جدید مهران ضیغمی, مهران ضیغمی, مهران ضیغمی و دوست دخترش, مهران ضیغمی و همسرش, همسر مهران ضیغمی

عکس های جدید مهران ضیغمی + بیوگرافی مهران ضیغمی

بیوگرافی مهران ضیغمی

مهران ضیغمی فرزند ارشد خانواده است متولد ۲۷ مرداد ۱۳۷۰ در شهر تهران .
او مهمترین کار خود را تولدی دیگر کار داریوش فرهنگ میداند .

مهران یه داداش کوچکتر از خود هم به نام عرفان دارد .

از چگونگی ورود مهران به دنیای بازیگری سوال کردم گفت :توسط دوست پدرم برای کار پشت دیوار شب انتخاب شدم در سال ۷۶ .

از تازه ترین کارهای مهران ضیغمی میتوان به دو تله فیلم نود دقیقه ای با نامهای نیمه روشن به کارگردانی آقای پایداری و ومیخوام به خانه بروم

شروع کار: ۶ سالگی با سریال تولدی دیگر

در حال حاضر: دانشجوی کارگردانی تئاتر

شهرت در دوران کودکی چطور بود؟

چقدر حقوق می‌گرفتید؟

دروغ چرا؛ خوب پول می‌گرفتم! فکرش را بکنید دستمزد من سال ۷۸ در سریال تولدی دیگر واقعا زیاد بود. ۵۰۰،۴۰۰ تومان پول برای یک بچه ۸-۷ ساله آن هم فقط در ازای ۸ ماه کار! آن زمان پیکان یک میلیون و خرده‌ای بود. آن موقع با یک‌چهارم درآمدم یک کامپیوتر پنتیوم ۳ خریدم و شب تا صبح بازی می‌کردم. با همین درآمد بین همسن و سال‌های خودمان جزو افراد خوشبخت بودیم

چون به لحاظ تربیتی سیر رشدمان طبیعی نبود، طبیعتا در یک‌سری چیزها عقب‌تریم و در یک‌سری چیزها جلوتر. مثلا من چشم باز کردم در دنیای آدم‌بزرگ‌ها بودم و این باعث شد که رفته رفته مدل خود آنها شوم، با ادبیات آنها حرف بزنم و مثل آنها رفتار کنم. از طرف دیگر خب مدرسه نمی‌رفتم و کودک درون من مدام کوچک‌تر می‌شد تا جایی که کاملا نهفته شد و من دیگر نتوانستم آن را پیدا کنم!