حکایت حرف مفت,حکایت آموزنده,داستان و حکایت,داستان حرف مفت,ناصر الدین شاه,حکایت,ضرب المثل مفت باشد کوفت باشد,حکایت کوتاه,حکایت جالب,حکایت طنز,سرگرمی حکایت آموزنده حکایت طنز
حکایت کوتاه حکایت کوتاه
وزیر تلگراف استدلال کرده بود که ایرانی ها ضرب المثلی دارند که می گوید «مفت باشد کوفت باشد.» یعنی هر چه که مفت باشد مردم از آن استقبال می کنند. همین طور هم شد. مردم کم کم و با ترس برای فرستادن پیام هایشان راهی تلگرافخانه شدند. دولت وقت، چند روزی را به این منوال گذراند و وقتی که تلگرافخانه جا افتاد و دیگر کسی تلگرافخانه را به شعبده و جادو مرتبط نکرد مخبر الدوله دستور داد بر سردر تلگرافخانه نوشتند: «از امروز حرف مفت قبول نمی شود.»
حکایت, حکایت آموزنده, حکایت جالب, حکایت حرف مفت, حکایت طنز, داستان حرف مفت, داستان و حکایت, سرگرمی, سرگرمی حکایت آموزندهحکایت طنز, ضرب المثل مفت باشد کوفت باشد, ناصر الدین شاه
زمانی که ناصر الدین شاه دستگاه تلگراف را به ایران آورد و در تهران نخستین تلگرافخانه افتتاح شد مردم به این دستگاه تازه بی اعتماد بودند. برای همین، سلطان صاحبقران اجازه داد که مردم چند روزی پیام های خود را رایگان به شهرهای دیگر بفرستند.
وزیر تلگراف استدلال کرده بود که ایرانی ها ضرب المثلی دارند که می گوید «مفت باشد کوفت باشد.» یعنی هر چه که مفت باشد مردم از آن استقبال می کنند. همین طور هم شد. مردم کم کم و با ترس برای فرستادن پیام هایشان راهی تلگرافخانه شدند. دولت وقت، چند روزی را به این منوال گذراند و وقتی که تلگرافخانه جا افتاد و دیگر کسی تلگرافخانه را به شعبده و جادو مرتبط نکرد مخبر الدوله دستور داد بر سردر تلگرافخانه نوشتند: «از امروز حرف مفت قبول نمی شود.»
می گویند «حرف مفت» از آن زمان به زبان فارسی راه پیدا کرد.
داستان و حکایت,حکایت کوتاه,سختی زندگی,حکایت سختی روزگار,حکایت سعدی,سختی روزگار,حکایت جالب,حکایت آموزنده,حکایت,حکایت های جالب,حکایت طنز,تحمل سختی های زندگی,حکایت پند اموز,حکایت آموزنده
حکایت آموزنده حکایت آموزنده
مردی از دست روزگار سخت مینالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزهاش پرسید؟ل
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیرقابل تحمل است.
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت: همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزهاش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و میتوان تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان سختیهای زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعیین میکند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
منبع:aftabir.com
تحمل سختی های زندگی, حکایت, حکایت آموزنده, حکایت پند اموز, حکایت جالب, حکایت سختی روزگار, حکایت سعدی, حکایت طنز, حکایت کوتاه, حکایت های جالب, داستان و حکایت, سختی روزگار, سختی زندگی
مردی از دست روزگار سخت مینالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزهاش پرسید؟ل
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیرقابل تحمل است.
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت: همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزهاش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و میتوان تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان سختیهای زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعیین میکند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است. منبع:aftabir.com