مدل مانتو سنتی رنگ سال ۱۳۹۵ دخترانه از برند ایرانی نژ
مجموعه گالری عکس های مدل مانتو جدید از مزون های ایرانی
برای سال ۱۳۹۵ و ۲۰۱۶ برای شما به اشتراک گذاشته شده است
پیشنهاد انواع مدل های مانتو دخترانه و زنانه جدید از مزون های ایرانی
همراه با مدل های جدید سال برای شما مقاله زیبایی در ضمینه سبک زندگی و… قرار میدهیم
ایرانی ها، دوست ندارند ارشاد شوند!
نگار مفید: یادش به خیر! یک زمانی می گفتند طرف راهنمای چپ می زند و راست می پیچد و از آن به عنوان یک مثال سیاسی استفاده می کردند. امروز که حتی اثری از آن راهنما زدن هم دیده نمی شود و بحث ما هم اصلا سیاسی نیست. ندیده اید؟
راننده های ماشین ها علاقه ای به استفاده از راهنما ندارند. به نظرشان یک حرکت اضافه بر سازمان است و اصولا کاربرد آن دستگیره کنار فرمان را در نظر نمی گیرند. فرمان را راست می چرخانند و تازه اگر اهل فرهنگ و فرهنگ مداری باشند، سرشان را به نشانه عذرخواهی صوری تکان می دهند و می گذرند. احساس نمی کنند پیش از حرکت می توانند به ماشین های دور و برشان تصمیم شان را اطلاع دهند. خب چه کاری است؟ پیش آمده دیگر.
اما انگار حذف راهنما فقط در دنیای ماشین ها اتفاق نیفتاده است. در فرهنگ روزمره امروز ما ایرانی ها، اصولا خبری از راهنما نیست. دیگر شاگردی را نمی بینی که به قصد یاد گرفتن فوت و فن کارها و رشته ها، دور و بر استادش بپلکد و بخواهد درسش را از بر کند برای استفاده. اگر ارتباط فراتر از دانشگاه نیز شکل می گیرد، از آن شکل راهنماگونه اش خارج شده است.
این روزها که می گذرانیم، اگر استادی به شاگردش بگوید بعد از کلاس بیا تا ببینمت، احتمال فراوانی وجود دارد که برای هر دو نفر حرف دربیاورند. قدیم ها اما از این خبرها نبود. قدیم ها وقتی کسی کاری را شروع می کرد – حالا چه به صورت تجربی و چه به صورت آکادمیک – معمولا استاد و پیر و همه فن حریفی آن دور و برها پیدا می شد که به او تکیه کند و راه و چاه را یاد بگیرد ازش که بعدها به کار بگیرد.
امروز اما نمی بینی این مدل از فرهنگ آموزش را. دیگر اینطور نیست که شاگرد مکانیک هم با آن مرام های خاص خودشان که نسل های طولانی زبانزد بود، برای استادش تره خرد کند، چه برسد به محیط دانشگاه.
توی زندگی روزمره مان هم فارغ از درس و کار، عادت راهنمایی گرفتن از سرمان افتاده است. انگار نه انگار که هستند آدم هایی که می توانند به ما کمک کنند و راهنمای زندگی مان شوند. بیشتر به نظر می رسد نوعی از خودمحوری در دل ما در جریان است که برای سخت ترین مشکلات هم ترجیح می دهد خودش به تنهایی کاری کند.
مدل مانتو سنتی ۱۳۹۵
منظورم از راهنما آن حرف ها و دردل های ساده نیست، منظورم آدمی است که دل به دلت بدهد و برایت بگوید اشتباه کرده ای یا راه را درست رفته ای. شاید خاله ای بزرگتر یا مادربزرگی دنیا دیده. شاید عمویی موفق یا پدربزرگی مهربان. هر کسی که خط مشی زندگی اش او را تبدیل به آدمی موفق کرده است که می تواند دست جوان ترهای فامیل را بگیرد و راه را نشانشان دهد. حالا دلیل نمی شود خودش آستین بالا بزند که، او تنها می تواند واسطه ای باشد تا شما دست کم پیش مشاور بروید و از کسی راهنمایی بگیرید.
ما در یک دوران گذار زندگی می کنیم؛ دورانی که بعضی از عادت ها و بخشی از فرهنگ را گذاشته ایم دم در و امیدواریم موج تازه ای راه بیفتد و جایگزین های بهتری برای ما بیاورد. آنچه این مدت از آن گذشته ایم، فرهنگ یادگیری است و پذیرش آن. اما خب چه کاری است؟ وقتی می شود با در رفتن از کلاس ها و شب آخر درس خواندن و دور و بر استاد نپلکیدن مدرک گرفت و سر کار رفت، چرا باید دردسر کشید؟ وقتی می توان با چهار پیچ سفت کردن به راه اندازی یک مکانیکی فکر کرد و روی ماشین های مردم آزمون و خطا راه انداخت، چه نیازی به راهنما و استاد و شاگردی؟ که آخرش منت یک نفر روی سرت باشد که من کار را یادش دادم.
دراین دوره گذار، ما به جاه طلبی منفی دچار شده ایم. آنگونه جاه طلبی که جلوی رشد ما را می گیرد و اجازه نمی دهد سر از کار فوت کوزه گری دربیاوریم. این روزها مهمتر است چشم روی آدم هایی که می توانند راهنمای زندگی ات باشند ببندی مبادا کسر شأن تو باشد آموزش دیدن. نکند کسر شأن تو باشد راهنمایی گرفتن. نکند کسر شأن تو باشد بیش از اندازه سختی کشیدن.
فکر می کنی که مبحث راهنما زدن به جز واج آرایی نسبت دیگری با این بحث نداشت؟ خب سوال را ساده تر می پرسم؛ اگر شما هنگام رانندگی از راهنمای راست استفاده کنی و به صورت استثنا راننده ای که در لاین کناری شماست، به جای تندکردن سرعتش، از سرعتش کم کرد تا شما جابجا شوید، آن وقت شما راه گرفته اید یا او به شما راه داده است؟
کسر شأن برای اوست یا برای شما؟ این ماجرای کسر شأن که از تلاش برای کمک نگرفتن از دیگران ناشی می شود و قرار است از حقارت آدم ها جلوگیری کند، تا لحظه هایی بسیار جزیی و نادیدنی از زندگی ما رسوخ پیدا کرده است.
شنیده ایم آدم هایی که می خواهند یک شبه به ثروت بیل گیتسی برسند ولی حاضر نیستند یک ساعت آموزش اضافه ببینند یا از آدم های دیگر کمک بگیرند. شده ایم آدم هایی که رویا می بافیم اما به مسیر واقعی نگاهی نمی اندازیم.