عکس های عاشقانه و متن های عاشقانه و فاز سنگین
عکس های عاشقانه جدید و سلامی دوباره ، امروز مطالب و عکس های لاو جدید براتون گزاشتم ، امیدوارم باشید شما راضی
هم چنین دوستان متن زیر خیلی زیبا و پر از مفهوم هست . دلم نیومد براتون نزارم
میدانى چیست؟؟؟روزگاریست که مردان غیرتشان را به هر قیمتى میفروشند….
و زن ها بکارتشان را به هر قیمتى پاره میکنند….
ارى …. این روز ها تجارت رونق یافته….و جوان ها به این تجارت س*س میگویند
….أرى همه چیز را حتى با هزار تومان میفروشند
جدیدترین عکس های عاشقانه
سلام لطفا داستانو تا اخر بخونید یکم طولانیه ولی ارزش خوندن داره اگر خوندید نظرتون رو بگید خوشحال میشم
رفاقتمون از زمان بچگیمون بود،بچه محل بودیم بدجوری هوا همو داشتیم اگه کسی چپ نگامون میکرد دهنشو صاف میکردیم مثل کوه پشت هم بودیم.رفتیم مدرسه تو یه نیمکت میشستیم کسی تو مدرسه جرات نداشت چپ نگامون کنه…بزرگتر شدیم و با هم دیپلم گرفتیم اما دیگه دانشگاه نرفتیم حسین مثل پدرش شد راننده تریلی و زد تو کار ترانزیت و منم رفتم تو نجاری داییم…روزا خوب پیش میرفت و جفتمون لقمه حلال درمیوردیم و مثل بچگیمون هوا همو داشتیم.دیگه رفیق نبودیم چون پیمان برادری بسته بودیم و همیشه رو رفاقتمون قسم میخوردیم.
یه شب حسین اومد پیشم گفت یه کار جدید پیدا کرده و میخواد دست منم بند کنه و یا به قول خودش با هم کار کنیم
گفت ترانزیتای خارج از کشورش زیاد شده و به کمک یکی نیاز داره و منم به خاطر رفاقتمون قبول کردم و شدم همراه سفراش.ماه ها میگذشت و ما همه زندگیمون شده بود جاده…پولشم خیلی خوب بود و زندگیمو از این رو به اون روکرد تا سفر آخرمون به ترکیه…داشتیم به ایست بازرسی نزدیک میشدیم
مرتضی من وقتی نگه داشتم و پیاده شدم اگه دیدی مامورا زیادی سوال پیچم میکنن و مشکون شدن بشین پشت فرمونو فقط بگاز از مرز که رد شی دیگه کاری بهت ندارن!!!
حسین این حرفا چیه میزنی؟آخه چرا باید فرار کنم؟
اه…چقد سوال میکنی همین کاری که بهت گفتمو بکن بگو چشم
تا نفهمم تو تریلی چی جاساز کردی نمیگم چشم…نکنه؟؟؟!!
آره داداش مواد تو ماشین جاسازه ولی اگه بگیرنمون سر جفتمون بالای داره….
خشکم زده بود!اصن نمیدونستم چیکار کنم انقد بهم شوک وارد شده بود که یه چک زد تو صورتم تا به حال اولم برگردم اما فایده نداشت
رسیدیم به ایست بازرسی
حسین از ماشین پیاده شدو رفت سمت مامورا و چند تا مامور با سگ اومدن حوالیه ماشینو داشتن تفحس میکردن که دیدم حسین داره بهم علامت میده که ماشینو روشن کنم و از دست مامورا فرار کنم….
اما خیلی میترسیدم و عرق سرد از پیشونیم داشت میریخت!!دست و پام خشک شده بود از جام تکون نخوردم و مامورام جنسا رو پیدا کردن
حسین با عصبانیت بهم نگاه میکرد، جفتمونو دستگیر کردن و منتقل کردن آگاهی…
قبل اینکه بریم برای بازجویی حسین گفت تو لال شو من همه چیرو گردن میگیرم،بگو مسافر تو راهی بودی و تو جاده سوارت کردم… ولی باید بهم قول بدی اگه برام حبس بریدن هوای مادر و نامزدمو داشته باشی….راستی بهشون نگو من حبسم…نمیدونستم چی بگم ولی اینبار بهش گفتم چشم!!!
حسین همه چیرو گردن گرفت و اعتراف کرد و بالا دستیاشو لو داد
تو دادگاه براش ۱۵ سال حبس بریدن و منو آزاد کردن
نمیدونستم با چه رویی برگردم خونه و به مادر حسین چی بگم!!!
مادرش سراغشو ازم گرفت و گفتم رفته خارج کشورو کارش طول میکشه….
رفتم پیش نامزدش مریم دختر فوق العاده ای بود به حسین حسودیم شد که نامزدش همچین دختریه،به اونم دروغ گفتم…
دوباره برگشتم نجاری و هر ماه خرج مادرشو میدادم و نمیزاشتم آب تو دلش تکون بخوره.
۱۵ سال بعد….
خیلی حس خوبی داشتم که بعد این همه سال دارم برمیگردم خونه،دلم بدجور برای مادرم تنگ شده بود….
دوس داشتم ببینم مریم چه شکلی شده و با دیدنم چه حالی میشه
دربست گرفتم و رفتم خونه،مادرم خونه نبود…
زنگ زدم به مرتضی و حاله مادرمو ازش پرسیدم
یهو زد زیر گریه،با صدای گریه هاش دنیا رو سرم خراب شد
حسین حاج خانوم قلبش ناراحت بود و همش به خاطر دوریه تو بود و دووم نیورد،۵ ساله که به رحمت خدا رفته….
بغض داشت گلومو پاره میکرد ولی اشکم نمیومد
با مرتضی رفتیم سر خاک مادرم…حالم خیلی بد بود
از بهشت زهرا که برگشیم سراغ مریمو ازش گرفتم اما هی طفره میرفت….بهش شک کرده بودم ولی به روش نمیوردم
بهم گفت برو خونه استراحت کن و یه دوش بگیر تا آروم شی…واسم عجیب بود که منو دعوت نکرد خونشون ولی بازم ازش دلخور نشدم.رفتم خونه و استراحت کردم ولی بازم فکر مادرم و مریم دست بردارم نبود….
نصف شب دوباره زنگ زدم به مرتضی و گفتم که طاقت ندارم و میخوام مریمو ببینم ولی بازم بهونه تراشی کرد و گفت تا فردا صبر کن….
فردا رفتم پیشش و گفتم که رفتارات خیلی مشکوک شده مرتضی یا همین الان میگی مریم کجاست یا شر به پا میکنم اونم که دید اعصاب ندارم مجبور شد حقیقتو بهم بگه….
از کشوی میزش شناسنامشو دراورد و صفحه عقدشو بهم نشون داد…شوک بدی بهم وارد شد
رفیق چندین و چند سالم بهم خیانت کرده بود و عشقمو بور زده بود…باهاش درگیر شدم و هولش دادم خورد به لبه میز،تو حال خودم نبودم اصن نفهمیدم چیکار کرده بودم ولی دیدم صدای مرتضی دیگه نمیاد. رفتم بالا سرش دیدم غرقه خونه…نفس نمیکشید…عین بید داشتم میلرزیدم..چند بار زدم تو گوشش تا شاید بهوش بیاد ولی فایده ای نداشت…مرتضی مرده بود
سریع از اونجا فرار کردم و برگشتم خونه چهره خونی مرتضی از ذهنم پاک نمیشد.من چه غلطی کرده بودم رفیقی که براش جون میدادم و کشته بودم،اما بازم از آتیش نفرتم نسبت به مرتضی و مریم کم نمیشد….منکه تو این دنیا نه چیزی برای از دست دادن داشتم و نه کسی….
رفتم کلانتری و خودمو معرفی کردم تا شاید بار گناهام کمتر شه!!!
به جرم قتل عمد بازداشت شدم…میدونستم چه بخوام چه نخوام سرم بالای داره ولی دیگه برام مهم نبود فقط دوس داشتم زودتر از این دنیای سگی راحت شم…
قاضی حکم داد….رفتم زندان
چند ماهی تو زندان بودم تا یه روز اسممو صدا کردن جزء لیسته ملاقاتیا
خیلی تعجب کرده بودم آخه منکه کسی رو ندارم یعنی کی اومده ملاقاتم؟؟!
باورم نمیشد….مریم بود…شکسته تر شده بود ولی بازم زیبا و جذاب مثل ۱۵ سال پیش
اشک جفتمون سرازیر شد…
نفسم بند اومده بود حتی نمیتونستم بهش سلام بدم….اونم همینطور
یه برگه از تو کیفش دراورد و از پشت شیشه بهم نشون داد…
دست خط مرتضی بود:
سلام داداش…خیلی مردی خیلی.عشق و مادرتو ول کردی تا من حبس نکشم!!
داداش بار اولی که نامزدتو دیدم بهت حسودیم شد…خیلی خانوم گلیه خوش به حالش که تو رو داره
داداش راستش من یه کاری کردم که میترسم بهت بگم ولی امیدوارم وقتی آزاد شدی منو ببخشی.من مریمو عقد کردم ولی به جون جفتمون قسم به خونی که پای رفاقتمون دادم تا حالا یه بارم با قصد و غرض بهش نگاه نکردم داداش….
براش خونه خریدم و خرجشو دادم تا خونوادش بهش شک نکنن اگه خواست ۱۵ سال پات وایسه ولی یه بارم تو اون خونه باهاش تنها نشدم…داداش من اینکا رو کردم که کسی نیاد خواستگاریش تا موقعی که تو آزاد شی!!!
از شدت گریه سرم داشت منفجر میشد ولی اشکام بند نمیومد….
من ۱۵ سال به خاطر گناه خودم حبس کشیدم اما مرتضی به خاطر من رفت بهشت و بهم درسی داد که تا آخر عمرم فراموش نمیکنم
مــــــــــعرفت
ﻣﺎ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻫﯽ….
ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ «ﻫﯿﺲ» ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻏﻮﻏﺎﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ!
جدیدترین عکس های عاشقانه
عشق که بهانه نمی خواهد
تو را که می بــــــــــــــــینم
بی اجازه می ریزد توی قلبم
خودت قشنگ ترین بهانه ای برای دوست داشتن
حتی گاهی که از چشمانم دوری…..
جدیدترین عکس های عاشقانه
یادت باشد دلت که شکست سرت را بگیری بالا
تلافی نکن
فریاد نزن
شرمگین نباش
حواست باشد دل شکسته گوشه هایش تیز است
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود
صبور باش و ساکت
بغضت را پنهان کن
رنجت را پنهان تر
جدیدترین عکس های عاشقانه
لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند
خواب می مانند کار نمـــــی کنند
کـــــــــــــــــــوک نمــــــی شـــــوند
عــــــــــــــقب مـی مــــــــــــــــانند
و از رفتن خسته میشـــــــــــــــوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشــــــــــــی که
دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــش داری
جدیدترین عکس های عاشقانه
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺷﺪﯼ …
ﺗﯿﮏ ﺯﺩﻥ ✔
ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪ →
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ♂
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ …♀
ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﯿﻢ ♬
ﮐﻮﻓﺖ …
ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ …
ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﺍ ﺗﻌﻄﯿﻞ! … ✘
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ …
ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ !
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺕ …
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﺕ …
ﺷﯿﻄﻨﺘﺎﺕ …
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﺕ …
ﺍﺧﻤﺎﺕ …
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺕ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ
فک کن خودخواهم یا فک کن طرز فکرم قدیمیه
همینه که هست . . . !!
جدیدترین عکس های عاشقانه
یکی تو… یکی من…
با این ماه که هنوز هم این شهر را تحمل می کند…
همین سه تا بس است…
حتی اگر ماه هم نبود…
من قانعم…
به یک تو و یک من…
مگر میان تو و ماه فرقی هم هست…؟!
ای کاش بود…
آن وقت شاید همه چیز جز تو معنایی داشت…
اما…حالا که ندارد…
حالا همه چیز تویی…
تمام شعرهایی که با عشق می خوانم…
تمام روزهای خوب…
تمام لبخندهای من…
تمام گناه های با لذت…
تمام زندگی…
همه چیز تویی…
چیز دیگری هم اگر جز تو بود…
فدای یک تبسمت
جدیدترین عکس های عاشقانه
عکس نوشته های عاشقانه
واسه تولدت هدیه گرفتم،
با اینکه از دستام خیلی دوری،
نمیخوام جام تو جشنت خالی باشه،
به دستت میرسونمش یجوری..
دلم میخواد خودم اون لحظه باشم،
تا جای کادو با من روبرو شی,
خودم باشم ببینمت زمانی،
پیرهنی که بهت دادمو میپوشی..
تولدت مبارکو خودم باید بگم بهت،
کادویی که خریدمو خودم باید بدم بهت,
کاشکی بهم خبر بدی بگی بیا تولدم،
کاشکی میشد تولدت فقط تو باشی و خودم..
جدیدترین عکس های عاشقانه
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست …
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد …
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان …
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار …
لمس کن لحظه هایم را …
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
جدیدترین عکس های عاشقانه
هر وقت دیدى:
بغل کردن "یه نفر" برات رویاست….
گرفتن دست" یه نفر" برات اروزه…..
نگاه کردن "یه نفر"برات محاله….
بوسیدن "یه نفر"برات سخته…..
……….بدون عاشق اون "یه نفر " شدى………
جدیدترین عکس های عاشقانه
وقتی میبینمش نمی دونم دلم خیلی تند میزنه یا کلا وا میسته نمی دونم شایدم نفسم خیلی تند میزنه نه شاید نفسم بند میاد شایدم… بی خیال حس خوبیه
جدیدترین عکس های عاشقانه
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم …
یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
جدیدترین عکس های عاشقانه
می گویند هرکسی نیمه ای گمشده دارد…
تو اما مرد من…تمام گمشده ی منی…و من یک هیچ ناتمام که باتو هست می شوم…
این هیچ ناتمام،عاشقانه تورا دوست دارد…
ای مرد دوست داشتنی دنیای زنانه ام…
تولدت مبارک آقایی من…
جدیدترین عکس های عاشقانه
خدایا سرده این پایین
از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی
خودت قلب منو ها کن
خدایا سرده این پایین
ببین دستامو می لرزه
دیگه حتی همه دنیا
به این دوری نمی ارزه
تو اون بالا ،من این پایین
دوتایی مون چرا تنها
اگه لیلا لش گیره
بگو مجنون چرا تنها
بگو گاهی که دلتنگم
از اون بالا تو می بینی
بگو گاهی که غمگینم
تو هم دلتنگ و غمگینی
خدایا من دلم قرصه
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت
که حتی روز روشن نیست
جدیدترین عکس های عاشقانه
قشنگترین لحظه لحظه ایست…..
که من از غم جدایى در اغوش تو گریه کنم و تو مرا از خودت جدا کنى و صورتم را بگیرى و بگویى….گریه نکنى ها اگه رفتى خونه …..من گریه ها تو از رآه دور میفهمم و اذیت میشم…..پس گریه نکن من طاقتشو ندارم……….
جدیدترین عکس های عاشقانه
خدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده ملائکه: خداوندا ۲بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید
خدا: در گوشش بگویید خدا منتظر توست
ملائکه: باز هم بیدار نمی شود
خدا:اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود
ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا:او جزء من کسی را ندارد….شاید توبه کرد….
خدا: بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!!
خدایا فقط خودتو دارم ها یادته گفتی هر دونه اشکت دنیاتو عوض میکنه اما نمیخوام اشک بریزم
جدیدترین عکس های عاشقانه
من آرمین نیستم که بگم:
اگه دیگه نداری روم هیچ میلی
اگه منو نمیخوای نداره عیبی
من میگم:
اگه دیگه نداری روم هیچ میلی
اگه منو نمیخوای بدرک هرررررررری
جدیدترین عکس های عاشقانه
مَغـرور بُُـودن بیشتَر بِه قیـافَـم میخوُره….!
بِه عِشق جَدیدتَم اَز طَرف مَن بِگـو؛
مـا گُُرگـاااا ، دیگـه سیــــــر شُُدیـم…
جَنـگَل بمـاااانـَد واسـه بـَچه خَرگُوش های خوووشـــگِل…!
و اینم حرف آخر جای خالیتو یکی پر میکنه …
تو نباشی یکی هست بهتر از تو
کسی که ازم گذشت واسم درگذشت
روحش تو گورش و یادش تو حلقش
جدیدترین عکس های عاشقانه
به سلامتی مردی که وقتی تو جمع , نگاه خاصش فقط رو توئه ازتو چشاش میخونی که داره بهت میگه دوستت داره وقتی میدونه عصبانی هستی , حوصله نداری بازم نازتو میکشه و باهات حرف میزنه چه تو شادی هاش, چه تو تنهایی هاش چه وقت کار باز هم بیادت هست وقتی میدونه رو چیزی حساسی, از کاری بدت میاد حواسش هست که ناراحتت نکنه وقتی دورش هر قدر هم شلوغ شه بازم یادش نمیره عشقش کیهو با کی باید باشه خودشه, نه ریا نه دروغ نه دورنگی, صاف و ساده
جدیدترین عکس های عاشقانه
تمام ثانیه های این بغض لعنتی را به تومدیونم
تمام ثانیه های این نبودن را
میدانم دلیل دارد
میدانم
خوب میدانم اما
دلم گریه دارد
مثل کودکی مثل ابنبات چوبی دختر همسایه که همیشه شیرین تر بود
کاش بودی عزیز ترینم وابنبات چوبیم را باهم قسمت میکردیم
انوقت تلخی ابنبات چوبی
به شیرینی حرف های تو در میشد
جدیدترین عکس های عاشقانه
مرد باس خانومشو با "میم" مالکیت صدا بزنه
مرد باس گریه کردنم بلد باشه
مرد باس خریدارِناز زنش باشه …
مرد باس با وجود همه مردونگیش به عیالش
ابراز عشق و علاقه کنه اونم هر روز …
مرد باس قَد بلند باشه و چشم اَبرو مشکی
ته ریش هم داشته باشه …
مرد باس با وجود تمام غرورش مهربون باشه
با وجود تمام لج بازیهاش وفادار باشه …
مرد باس اَبروهای فابریک داشته باشه
زُمخت و کَت و کلفت …
مرد باس آشپزیش خوب باشه
هر چند وقت ی بار زنشو سورپرایز کنه…
مرد باس هر شب برقای خونه رو قطع کنه,
تا خانمش بترسه بپره تو بغل آقـــاش
مرد باس روزی یه بار بیخود و بی جهت
عربده بزنه: عیال میخوامت ب مولـــا
مرد باس وقتی دستاشو میگیری چند لحظه یه بار
دستاتو فشار بده
که بفهمی حواسش بهت هست…
مرد باس بغلش بوی آرامش بده نه هوس
مرد باس خنده و شیطونیاش واسه زنش باشه,
اخمش واسه بقیه …
مرد باس فکر کنه یه زن تو دُنیاس
اونم خانومشه …
مرد باس وقتی میخواد با منزل بره بیرون
در ماشین رو واسه خانومش باز کنه
(مرد باس جنتلمن باشه! بعلـــــه )
مرد باس وقتی خانومش حسودی میکنه
بغلش کنه و بگه ….
من فقط مال تــــــــــــــو ام دیونه !
مرد باس وقتی قهر میکنه, حداقل
حرف بزنه خو !!!
مرد باس ترشی باز حرفه ای باشه و هیچ وقت
از خرید لواشک برا زنش دریغ نکنه !
مرد باس حسادت بقیه ی زنارو نسبت
به زن خودش برانگیزه
مرد باس روزی ۱ساعت کنار خانمش بشینه, بگه:
خانمم! من آماده ام!
هرچی دلت میخواد غر بزن …
مرد باس هیجانی باشه و زندگیو
برا زنش یکنواخت نکنه …
مرد باس غیرتی باشه…
رو زنش غیرت داشته باشه
تا هر کی نگاه چپ بهش کرد استادش کنه
مرد باس خودش بازوشو بگیره جلو بگه :
بفرما خانوم گاز بگیر تا کبود شه !!
مرد باس واسه زنش لواشک
و آلوچه و پاستیل بخره!
مرد باس همین که گفتی حوصلم
سر رفته بگه حاضر شدی خبرم کن
موهاتم نریز بیرون …
مرد باس مرد باشه …
با جَنَم باشه حرفش حرف باشه
حالا میخواد نیم کیلو باشه یا ۱۲۰ کیلو
مرد باس اَخمش دلتو بلرزونه ….
مرد باس جذبه داشته باشه…
با لبخندش قند تو دلــت آب بشه …
مرد باس موهاش کوتاه باشه …
پیرهن مردونه بپوشــه…
بُو ادکلنش همه جا رو بر داره
مرد باس خشن باشه دستشو بکوبه
رو میز داد بزنه بگه امشب من
ظرفا رو میشـــــــــــــــــــــورم
مرد باس ته ریش داشته باشه…..
جدیدترین عکس های عاشقانه
عکس های عاشقانه
برای اطلاع از آخرین و جدیدترین عکس عاشقانه و متن عاشقانه کلیک کنید