ماجرای شکست تجاری بزرگ در زندگی الهام حمیدی
الهام حمیدی چهره محبوبی است؛ آنقدر که طیف گستردهای از مردم او و کارهایش را در این سالها دوست داشتهاند و هرگز نمیشود تواناییها و استعدادش را منکر شد.
گفتگو با الهام حمیدی
الهام حمیدی سالها دختر معصوم سینما و تلویزیون بوده؛ هرچند در کارهای مختلفی این قالب را شکسته اما هنوز هم همان شمایل را یدک میکشد؛ شاید به این خاطر که ذاتا مهربان و آرام است.
او حتی وقتی از حضور شایعات در زندگیاش صحبت میکند، لبخند بر لب دارد و هنگام حرفزدن از صفحات مجازی که به دروغ نامش را با خود یدک میکشند، عنوان میکند که این چیزها او را به خنده میاندازد. او جزو سیمرغداران بازیگری است اما همچنان یک چهره خاکی و در دسترس رسانههاست. با وی درباره حال و هوای این روزهایش، شایعاتی که پیرامونش هست، شبکههای مجازی، زندگی شخصی، بیمها و امیدهایش و علایق شخصیاش صحبت کردیم… .
حس عذابآور بیکاری
این روزها استراحت میکنم؛ البته قطعا این استراحت ناخواسته است وگرنه به استراحت و دوری طولانیمدت از کار علاقهای ندارم. این مساله باعث دلگیری من شده است چون به هر حال ما بازیگران یکجورهایی با کارمان انس داشته در دوران بیکاری احساس بسیار بدی داریم. درست است که بازیگری کار سختی است اما واقعا بیکار بودن حس عذابآوری است.
باندبازیهای علنی
زمانهایی مثل حالا که مدت طولانی کار نمیکنم و به عبارتی کار خوب آنقدر ساخته نمیشود که به من هم پیشنهاداتی شود، نهتنها دلگیر میشوم که ممکن است حس نگرانی و حتی ترس هم در من ایجاد شود که چه خواهد شد؟ شما میبینید که عدهای خاص همیشه در حال کار کردن هستند؛ کاملا این حرفه تبدیل به باندبازی شده است. اینکه علت چنین رویکردی در سینما و بازیگری ما چیست را نمیتوان قضاوت کرد اما کاملا همه این چند دسته بودن مشخص است. اگر در دستهای باشید کار خواهید داشت وگرنه کاری وجود ندارد؛ مگر آنکه براساس سابقهای که دارید، پیشنهادی به شما شود که تا آن روز باید منتظر بمانید. این انتظار هم اصلا حس خوبی به دنبال ندارد.
منتظر میمانم تا. . .
برنامه من براساس صبر برای کاری است که دوستش داشته باشم؛ یعنی یکبار امتحان کردم و باری به هر جهت جلو رفتم و به خاطر بیکاری، اولین پیشنهاد را پذیرفتم در حالی که کار خوبی نبود و دوستش نداشتم. بعد از کارم پشیمان شدم که آن حس پشیمانی خیلی بدتر از بیکاری است و تاثیرات منفی زیادی دارد. برای همین همیشه منتظر میمانم حتی اگر طول بکشد تا کاری باب میل خودم انجام دهم. این مشکل جلو رفتن شاید به لحاظ اقتصادی به ضرر ما باشد؛ به خصوص وقتی جز بازیگری کاری برای کسب درآمد نداشته باشیم اما خودم این فشار مالی را به انجام کار بد ترجیح میدهم. دوست ندارم صرفا برای پول وارد کاری شوم که بعد از پخش از تماشای آن خجالتزده باشم. از قدیم هم گفتهاند گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
یک شکست تجاری بزرگ در زندگی الهام حمیدی
دورهای تصمیم گرفتم برای ایجاد یک حاشیه امن اقتصادی کار مزون لباس را شروع کنم اما از آنجا که آدم بدشانسی هستم به محض ورودم، دلار به سهبرابر قیمت خود رسید و یک دفعه من که با دلار ارزان شروع کرده بودم، متحمل ضرر مالی زیادی شدم. درواقع به جای آنکه باعث آرامش خاطر و سود شود، تبدیل به مقطعی شد که بهشدت ضرر کردم و این اتفاق چنان در روحیهام اثر گذاشت که کاملا از ریسکهای مالی ترسیدم؛ حتی همین حالا هم بعضی دوستان پیشنهاد میدهند که وضعیت بازار عوض شده و خوب است که کارم را دوباره شروع کنم اما واقعا ترسیدهام و نمیتوانم سمت کارهای تجاری بروم. ترجیح میدهم همان کار گاهی هست و گاهی نیست بازیگری را انجام بدهم.
زندگی در برج ۷۲ ملت
شایعات که زیاد است، بیننده و شنونده باید عاقل باشد. من خودم کلیپی که از برج ۷۲ ملت پخش شد را دیدهام. راستش من حدود پنج سالی هست که در این برج ساکن هستم و اتفاقا برعکس آنچه عنوان میشود، واحدی معمولی دارم که اتفاقا مستاجرش هستم. صاحبخانه بسیار خوبی دارم که واقعا با من راه آمده است و اگر بشود شاید سال دیگر را هم تمدید کنم وگرنه من هم مانند سالهای قبل باید دنبال خانه مناسب بگردم. آن خبرهایی که عنوان میشود واقعا در این برج وجود ندارد. آن رقمهای هنگفت نیست و شاید اجارهای که من پرداخت میکنم در حد خیلی از خانههای معمولی باشد. ما گاها صاحبخانههای منصف داریم و صاحبخانه من نیز یکی از آنهاست. ایشان به من لطف دارند و با اجارهای مناسب امکان داده که اینجا باشم.
دغدغه بزرگ اجاره خانه
من سعی میکنم طوری کار انتخاب کنم که از درآمدش بتوانم اجاره یک سالم را پرداخت کنم چون وقتی در عرصه بازیگری به زمانهای بیکاری میرسید که درآمدی وجود ندارد، اجاره خانه تبدیل به دغدغه بزرگی میشود. واقعیت این است که مستاجر بودن بسیار سخت است و امیدوارم در ادامه سال با تغییراتی که در دولت و اقتصاد ایجاد شده شرایطی فراهم شود که همه بتوانند صاحبخانه شوند چون واقعا داشتن سرپناه و محلی برای زندگی خواسته بزرگی نیست.
بالا بودن مخارج زندگی
زندگی که فقط داشتن خانه نیست. خرجهای دیگری هم دارد. به هر حال ما هم از راههای دیگری مثل دعوت شدن به مراسمها و ارگانها و برنامههای اینچنینی درآمد جانبی داریم اما واقعیت این است که این درآمدهای حاشیهای آنقدر زیاد نیست که جوابگوی هزینهها در شرایط اقتصادی امروز کشورمان باشد. شاید بعضیها با دیدن کلیپ برج ۷۲ ملت بگویند ما داریم پول پارو میکنیم و. . . اما عمده صاحبخانههای این برج یا از قشر فوتبالیستها هستند یا درآمدی خارج از حیطه بازیگری دارند. با پول بازیگری که نمیشود این خانهها را خرید.
حسرت بازیگران وطنی
نمیدانم چرا بعضیها دوست ندارند بازیگرها در آرامش باشند. در همه جای دنیا ستارهها زندگی مرفه و راحتی دارند. از بالیوود و هالیوود که بگذریم در همین ترکیه نیز همه ستارهها زندگی مجلل و لوکسی دارند. اصلا قشر بازیگر قشر خاصی است که باید اینگونه باشد چون مدام زیر ذرهبین هستند. وقتی یک مراسم هست، بازیگرها بیشتر مورد توجه هستند و به همین خاطر باید ظاهر آراسته و مرتبی داشته باشند. در ایران درصد قابل توجهی از بازیگران حتی خانه شخصی ندارند و مستاجر هستند؛ مگر آنکه از خانوادهای مرفه آمده باشند یا در کنار بازیگری حرفهای پولساز داشته باشند وگرنه از پول بازیگری، این هزینهها تامین نمیشوند.
بازیگرها عموما مجبورند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. همه میخواهند بدانند تو چه لباسی میپوشی، کجا زندگی میکنی یا چه ماشینی سوار میشوی. برعکس ستارههای کاخنشین آن سوی آبها، ما در حسرت یک خانهایم که مال خودمان باشد. خود من بهشخصه هیچ پشتوانه مالی ندارم و اگر خدایی ناکرده پایم بشکند و دو ماه در خانه باشم، هیچکس در خانه مرا نمیزند که آیا پول اجاره خانهات را داری یا اصلا نان داری که بخوری؟ اما وقتی یک سفر خارجی میروی همه درباره آن صحبت میکنند.
طبل توخالی بازیگری!
این را به تمام علاقهمندان بازیگری میگویم که هر روز میپرسند چطور میشود بازیگر شد؟ بازیگری طبل توخالی است مانند یک حباب خوش آب و رنگ و پا در هوا که هر آن میتواند بترکد، به یک مو بند هستید. بازیگر فقط باید عاشق باشد چون بازیگری یک عشق است وگرنه نمیتوان روی آینده آن حساب باز کرد. شهرت آن هم مانند درآمدش گاهی هست و گاهی نیست. گاهی به خودم میگویم عاقبت من چه خواهد شد؟ آینده من چه شکلی است؟
لطف بزرگ خداوند
کلا آدمی نیستم که دائما گله کنم اما در حالحاضر واقعا احساس بدی به من دست داده است. هرچند معتقدم خدا همیشه هوای بندههایش را دارد و اگر دری را ببندد، در دیگری را باز میکند. او هیچ بندهای را لنگ نمیگذارد. امیدت که به خدا باشد، خودش میداند کجا هوایت را داشته باشد. من امیدم را از دست نمیدهم و خوشحالم در این ۱۵ سال عمر کاریام، کارهایی داشتهام که هنوز دربارهاش طوری حرف میزنند که انگار همین دیروز پخش شده است. هنوز از کارهایم تعریف میکنند و عمده کارهایم بابمیل خودم بوده است. اینکه فراموش نمیشوم خودش یک نعمت است که خدا به من داده و بابت این مساله خدا را شکر میکنم.
شرمنده خودم نیستم!
در این روزهای بیکاری ضمن آنکه زندگی عادی و روزانه مثل همه آدمها را دارم، گاهی فیلم میبینم، مهمانی میروم، موسیقی گوش میدهم و کتاب میخوانم. در فیلم سوژههای مختلف را دنبال میکنم ولی سینما نمیروم. فیلمها را تهیه میکنم و در خانه تماشا میکنم. از کارهای خودم آرشیو کاملی ندارم چون بعضی از آنها در دورهای بودند که باید ضبط میشد. هروقت دلم برای کارهایم تنگ شود، آنها را میبینم. خدا را شکر در کارهایم شاید کار متوسط باشد اما کاری نداشتم که بگویم به خاطرش شرمندهام. گاهی شما کاری را به خاطر شرایط خاص میپذیرید اما من سعی کردهام کارهای این چنینیام خیلی کم باشد و بیشتر منتظر هستم تا کار خوبی پیشنهاد شود.
سرمایهای برای بازیگر
آراستگی و مراقبت از خود را جزء بایدهای زندگیام میدانم. برایم مهم نیست لباسم حتی گرانقیمت نباشد اما مهم است که لباس خاص و مناسبی بپوشم. چهره سرمایه یک بازیگر است و مرد و زن هم ندارد و برای حفظ این سرمایه باید تلاش کرد؛ البته من مخالف عملهای زیبایی هستم چون چهره طبیعی را دوست دارم اما کارهای مراقبتی را انجام میدهم و از کرمها و لوسیونها برای حفظ شادابی و رطوبت پوست استفاده میکنم. ترجیح میدهم چهرهام همان الهام همیشه باشد تا یک چهره عمل شده تغییر یافته.
دائم جلوی آینه نیستم!
آدم خودشیفتهای نیستم که مدام جلوی آینه بروم. حس میکنم خوشبختانه صورتم خوب مانده؛ اگرچه متوجه گذر عمر میشوم اما شکسته نشدهام. به نظرم عواملی مانند تغذیه مناسب یا خواب کافی و ورزش اهمیت دارند تا بازیگر بتواند چهره و ظاهر خودش را به خوبی حفظ کند.
اهمیت به تغذیه صحیح
رژیم غذایی خاصی ندارم؛ یعنی اینطور نیست که فلان غذا را بخورم یا نخورم. سعی میکنم مراعات کنم. از هر غذایی که دوست دارم میخورم اما متعادل و در حجم کم. اگر مثلا ناهار زیاد بخورم، شب شام نمیخورم وگرنه رژیم سفت و سختی ندارم. خودم را محدود نمیکنم. به قول معروف دوست ندارم حسرت به دل باشم؛ فقط رعایت میکنم.
ویژگیهای یک آذرماهی
سفر رفتن را بسیار دوست دارم. من یک آذرماهی هستم و از ویژگیهای متولدین این ماه این است که همیشه آماده سفر هستند و چمدانشان بسته است که برای من هم همینطور است. البته سفر به دشت و بیابان و طبیعت را دوست ندارم. دلم میخواهد به جاهایی بروم که ندیدهام؛ مثلا اگر روزی وضع مالیام خوب شود، کشورهای دنیا را میگردم اما اگر نشد همین ایران خودمان کلی جاهای دیدنی دارد که آنها را ندیدهام. کلا سفر را دوست دارم چون روح مرا تازه میکند.
مشغلههای فکری قدیم
الهام حمیدی آدمی است که زیاد اهل فکر و خیال است و به همین خاطر در مورد گذشتهام زیاد فکر میکنم. هرچند سعی میکنم آنقدر خودم را مشغول نگه دارم که زیاد به فکر فرو نروم. به هر حال همه ما تصمیمهای اشتباهی در زندگیمان گرفتهایم که در آن لحظه فکر میکردیم درست است اما بعدها متوجه شدیم که اشتباه است. گذشته، گذشته است و نمیشود کاری کرد جز آنکه غصه خورد. من اگر به گذشته فکر میکنم برای این است که از آن درس بگیرم و آن اشتباهات را تکرار نکنم.
وابستگیهای خانوادگی
کلا آدم خیلی وابستهای هستم. بهشدت عاشق خانوادهام و دوستان و کسانی هستم که آنها را میشناسم؛ مثلا هرگز نتوانستم به مهاجرت فکر کنم و نمیتوانم دور از خانوادهام زندگی کنم. یک جورهایی آدمی احساساتی و عاشق هستم. عاشق زندگی، خانواده، اطرافیان، دوستان و حتی خانه و کارم. وابسته بودن از جهاتی خوب و شیرین است اما به هر حال جاهایی هم سختیهایی دارد.
هنرهای دستی من
خیلی اهل هنر هستم و دوست دارم تمام رشتههای هنری را تجربه کنم و اتفاقا در تمام این سالها بسیاری از کارهای هنری را انجام دادهام؛ از نقاشی و کارهای دستی گرفته تا مزون و طراحی لباس که همه و همه را جسته و گریخته و گاهی تفننی و گاهی حرفهای دنبال کردهام. اصولا دوست دارم سایر کارهای هنری را هم تجربه کنم.
دکوراسیون برای انرژی
برای دیزاین خانه به آن شکلی که واقعا دوست دارم، منتظر میمانم تا خانه خودم را بخرم. وقتی مستاجر هستید، نمیتوانید خیلی به تغییرات خاص فکر کنید. گاهی دوست دارم دیوار خانه را به رنگ دلخواهم رنگ بزنم یا کابینتها را عوض کنم اما به هر حال نمیشود چون صاحبخانه نیستم اما در حد تغییرات کوچک و تغییر چیدمان استقبال میکنم و خیلی هم دوست دارم. به ست بودن و هماهنگ بودن وسایل خانه اهمیت میدهم. این کار به من انرژی میدهد و باعث بهتر شدن روحیهام میشود.
دوری از حواشی و شایعات
متاسفانه به خاطر همین حاشیههاست که دوست ندارم در فضای مجازی حضور داشته باشم. خیلی از دوستان گله میکنند که چرا در اینستاگرام، لاین، وایبر، تلگرام و. . . نیستی. خدا را شکر هر روز هم یک امکان جدید میآید اما من به خاطر همین شایعات که با روح و روان آدم بازی میکند، دوست ندارم در این جمعها باشم. اینکه صبح بیدار میشوی و نگرانی که درباره تو چه چیزی نوشته شده و. . . .درگیر شدن با این حواشی را دوست ندارم چون احساس میکنم زندگی بسیار باارزشتر از این حرفهاست که بخواهم سرم را در گوشی و لپتاپ فروببرم و ببینم چه کسی چه کار کرده و من بیایم همان کار را بکنم یا کار دیگری انجام بدهم که توجه دیگران جلب شود.
من اصلا نیامدهام. . . !
دوست دارم از همینجا اعلام کنم که من هیچ صفحه شخصی در شبکههای مجازی و رسانههای اجتماعی ندارم. خیلی جالب است افرادی میآیند به اسم من در اینستاگرام صفحه باز میکنند و زیرش هم از قول من مینویسند که «من آمدم! ». . . خیلی دوست دارم بگویم که تو دوست ناشناس، خیلی بیجا کردهای که آمدی. . . این صفحات همگی فیک هستند و تنها از اسم من سوءاستفاده میکنند و نوعی کلاهبرداری است چون من اصلا راضی نیستم. حتی به اسم من با دیگران صحبت میکنند و عکس میگذارند و از قول من درباره کارهایم حرف میزنند. واقعا خجالتآور است. وقتی این پستها را میخوانم هم خندهام میگیرد و هم لجم درمیآید. لطف کنید از قول من اعلام کنید که من اصلا نیامدهام! در هیچ صفحه مجازی حضور ندارم و هرزمان خواستم بیایم از طریق رسانههای معتبر مانند مجله شما اعلام میکنم.