عکس های شخصی حسام نواب صفوی + بیوگرافی حسام نواب صفوی
حسام نواب صفوی
حسام نواب صفوی,حسام نواب صفوی اینستاگرام,حسام نواب صفوی همسر,حسام نواب صفوی بیوگرافی
حسام نواب صفوی (زادهٔ ۲۲ شهریور ۱۳۵۳) بازیگر سینما اهل ایران است.او در سال ۱۳۵۳ در تهران متولد شدهاست. وی تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی بازیگری شد. نواب صفوی در طول سابقهٔ هنری خود، علاوه بر بازی در فیلمهای سینمایی، به ایفای نقش در مجموعههای تلویزیونی نیز پرداختهاست که از جمله فعالیتهای او میتوان به فیلمهای «اعتراض»، «نان و عشق و موتور هزار»، «اُتانازی»، «عروس خوشقدم»، «سیزده گربه روی شیروانی» و «سودای پرواز»، و مجموعههای تلویزیونی «بازگشت به خانه»، «شنهای کف رودخانه»، «کیف انگلیسی» و «روشنتر از تاریکی (داستان زندگی ملاصدرا)» اشاره کرد.
عکس بازیگران, بیوگرافی کامل بازیگران ایرانی حسام نواب صفوی
بیوگرافی حسام نواب صفوی
حسام نواب صفوی فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۷۵ با حضور در سریال “بازگشت به خانه” آغاز کرد و پس از آن سریال های “شنهای کف رودخانه”، “کیف انگلیسی”، ” روشن تر از خاموشی” و فیلم هایی چون :
“اعتراض”،
“اتانازی”
“نان، عشق، موتور هزار”
“عروس خوش قدم”
” شمعی در باد”
و “سیزده گربه روی شیروانی” به کارنامه آثار او اضافه شدند.
وی هم اکنون دانشجوی رشته حقوق قضایی است و به زودی فعالیت خود را در زمینه نوازندگی پیانو در کنار یک گروه موسیقی آغاز خواهد کرد.
او میگوید: ۲۲ شهریور در تهران به دنیا آمدم، چهار برادر هستیم، هومن و حسین و حسن، که دو برادرم در آمریکا و یک برادرم هم در آفریقای جنوبی زندگی میکند، عموی مرا باید بشناسید، اسماعیل نوابصفا ترانهسرای معاصر که مشوق اصلی من در هنر… او تنها کسی بود که در خانواده ما گرایش به هنر داشت که چندسال پیش هم درگذشت به مزار عمویم زیاد میروم، شعری زیبا بر روی سنگ قبرش نوشته شده است؛
«آنکه را سینه خاکش ماواست
خاک پای همه نواب صفاست
تا بدین نقطه رسیده هنوز ندانسته خانه مقصود کجاست
آنکه در این جا خفته است، مستمندی است که محتاج به دعاست…» البته چند سطردیگر هم نوشته شده که به یاد ندارم…
از حسام میخواهیم که بیشتر از خودش بگوید: بزرگ شده محله میرداماد تهران هستم، در بیمارستان پارس به دنیا آمدم… هنوز هم ساکن همان خانه پدری هستم و با پدر و مادرم زندگی میکنم، دوران دبستان و راهنمایی را در مدرسه سلمان فارسی و در دبیرستان منتظری قلهک تحصیل کردم، در دانشگاه هنر و معماری، تئاتر خواندم و لیسانسم را گرفتم و سپس در دانشکده حقوق هم مشغول تحصیل شدم… از کودکی به پیانو علاقه داشتم و به آموزش این ساز پرداختم، اما زمانی که میخواستم به دانشگاه بروم، کمی مردد بودم، احساس کردم، اگر موسیقی را به شکل آکادمیک ادامه بدهم، شاید چیز زیادی نصیب من نشود به همین دلیل به سمت تئاتر رفتم… اما میل و علاقه پدرم این بود که همیشه به سوی حقوق بروم و سرانجام همین هم شد
اینکه میگویند، من قرارداد امضا نکردم، اما رفتم جلوی دوربین «اخراجیهای ۲» صحت ندارد. شاید آن شب که تست شدم و رفتم جلوی دوربین، وقت نبود، اما فردای آن روز قرارداد امضا شد، ضمن اینکه ارتباط میان من و شریفینیا یک ارتباط صمیمانه است خیلیها میگویند به خاطر رفاقت چندین ساله شریفینیا، این نقش به من پیشنهاد شد، اما اینگونه نبود کی گفته من در همه پروژههای شریفینیا، بازی کردم، نه اصلا اینگونه نیست.
در خیلی از پروژههای شریفینیا من به عنوان بازیگر حضور نداشتم، آخرین نقشی که او مرا انتخاب کرد، مربوط به «13 گربه روی شیروانی» بود که ۵، ۶ سال قبل اکران شد. من حتی تا پایان بازی هم اگر قرارداد نداشتم برایم مشکلی نبود، حتی اگر قرارداد هم مینوشتم و در زمان فیلمبرداری همه گروه متوجه میشدند که من نمیتوانم از پس نقش رسول برآیم، مشکلی نبود و جدا میشدم، چون آقایان از دوستان من بودند.
دوره بازیگری تئاتر را در دانشکده و کلاسهای بازیگری آقای سمندریان گذرانده بودم، اما اولین بار که مقابل دوربین قرار گرفتم، دوربین «مسعود نوابی» بود و از همان روز اول هم، تصمیم گرفتم بپرسم و یاد بگیرم، مسعود نوابی سریال «بازگشت به خانه» را کلید زده بود و به دنبال تست از بازیگران بود، که من هم خودم را معرفی کردم و اینگونه شد که اولین بار مقابل دوربین قرار گرفتم، اما مردم مرا با سریال «کیف انگلیسی» میشناسند…
وقتی که بازیگران کیف انگلیسی در حال انتخاب شدن بودند، کارگردان به من اعتماد کرد و یکی از نقشهای کلیدی آن سریال را به من پیشنهاد داد، من تازهکار بودم و خوشحالم که توانستم پاسخ این اطمینان را بدهم.
یکی از برادرانم در آمریکا در زمینه کامپیوتر فعالیت میکند، برادر دیگرم دکترای جامعهشناسی دارد و برادرم حسن که در آفریقای جنوبی زندگی میکند، کار آزاد دارد. مادرم لیسانس ادبیات دارد، مدتی در سالهای گذشته در وزارت نیرو فعالیت میکرد، بعد از به دنیا آمدن من، دیگر خانهداری را انتخاب کرد. پدرم قاضی دادگستری بود، بعد از بازنشستگی وکیل پایه یک دادگستری است و همچنین مترجم…
تا امروز یا کار کردم یا درس خواندم و وقتی برای ازدواج نداشتم، اما قبول دارم که باید ازدواج کنم، یعنی باید اتفاقی بیفتد تا دو انسان به همدیگر برسند، شاید آن اتفاق هنوز برای من نیفتاده… اما باید هر چه زودتر سنت پیامبر(ص) را عملی کنم.
نه با پول وارد سینما شدم و نه به خاطر چهره… من درس این کار را خواندم، اعتقاد من این است که با پول میشود نقش بازی کرد! با پول میشود پوستر چاپ کرد و حتی به سر در سینماها رفت، اما با پول نمیشود مردم را به سینماها کشاند، بودند کسانی در صنعت سینما که با پول وارد این حرفه شدند، اما هیچ اتفاقی پس از مدتی برای آنان نیفتاد… من چهار سال دانشکده هنر رفتم، یک سال هر روز رفتم موسسه بازیگری آقای سمندریان تا بتوانم هر نقشی که به من پیشنهاد میشود را بازی کنم وگرنه اگر میخواستم یک بازیگر آپارتمانی و صرف تجاری شوم، اصلا نیاز به تحصیل در سینما نبود.
میخواهم از چند وقت دیگر رسما کار وکالت را آغاز کنم، البته قضاوت را بیشتر از وکالت دوست دارم. ولی باید بگویم که قضاوت شغل مشکلی است که فکر کنم نتوانم از پس آن بر بیایم! به هر حال شما در مقام قضاوت، سرنوشت خیلی از انسانها را عهدهدار هستید، با اینکه خیلی قضاوت را دوست دارم، اما شاید استحقاق آن را نداشته باشم، پس به همان وکالت میپردازم. که بتوانم نسبت به حقی که شاید از کسی سلب شده دفاع کنم.
حسام نواب صفوی